نگاه گذرا بر نهضتها و احزاب سیاسی معاصر افغانستان
محمد عوض نبی زا ده محمد عوض نبی زا ده

نهضت ها و احزاب سياسي بهترین وسيله غرض ايجاد انسجام در روابط میان  افراد جوامع بشری است. از طريق حزب و تشكيلات سياسي، افراد به سوي هدف معين، «رهبري نظام سياسي» سوق داده مي‌شوند .  با توجه به اهميت حزب و تشكيلات سياسي در سازماندهي روابط جمعي، اكثریت احزاب سياسي مي‌تواند به معناي نياز جامعه باشد. اگر در عقب فعاليت‌هاي حزب و تشكيلات سياسي هدف واحد «رهبري نظام سياسي» در نظر گرفته شود، كاهش يافتن تعداد احزاب و نهادهای سياسي بيانگر پختگی ديدگاه سياسي و انسجام فعاليت‌هاي سياسي جامعه به شمار مي‌رود.  با نگاه گذرا برنهضت ها و احزاب سیاسی معاصر افغانستان  که در تغییر سر نوشت سیاسی  کشورما نقش دگر گون کننده و بزرگی را ایفا نمود ه اند  و از تنوع تشکیلات - طرز فعا لیت و برنامه کاری نهضت ها  و احزاب کشور طوربسیار  فشرده  تذکر داده میشوند . با شروع  قرن بیستم بخاطرتقسیم جهان میان ممالک بزرگ  استعماری جنگ اول جهانی بوقوع پیوست و در زیر تاثیر  رشدافکار ضداستعماری و نفاق میان شهزاده گان دربار امیر حبیب الله خان نهضتهای مشروطه خواهان اول ودوم  افغانستان بوجود آمدند ولی نهضت مشروطه خواهان اول باوجودانجام فعالیت های مخفی بزودی افشا ء و سرکوب گردید. ولی نهضت مشروطه خواهان دوم که بانی آن مرحوم شاه امان الله  خان بود توسط استعمار و عوامل داخلی آن بعد از ده سال حکومت سقوط داده  شد . و تا  واخر سالهاي 1940 م دوران ركود فعاليت هاي سياسي در افعانستان مستولي گرديد. مجددآ در اخیر نیمه قرن بیستم  بخاطر تقسیم  منابع طبیعی  کشور های عقب مانده جهان جنگ دوم جهانی  میان قدرت های بزرگ جهانی صورت گرفت  و تحت تاثیر ختم جنگ و آغاز جنگ سرد  در سا ل 1950  در زمان صدارت  شاه محمود خان جنبش سياسي روشنفكري بار ديگررشد نمود و فعاليت روشنفكران و فعالان سياسي در سه حزب سیاسی متمركز گرديدند.

 1 - ویش زلميان يك حزب محافظه كار وعمدتآ متشكل از فرهنگيان پشتون ، مانند گل پاچا الفت ، فيض محمد انگار، عبدالروف بينوا، قيام الدين خادم ، غلام حسين صافي، نورمحمد تر ه كي و قاضي عبدالصمد خان بودند. ویش زلميان به نشرجرايد انگا ر و ولس، به مثابه ارگان نشراتي خويش ، مبادرت ورزيدند.    2 ـ  حزب وطن يك سازمان سياسي معتدل با ارگان نشراتي جريده وطن بود.  در اعضاي حزب وطن ميتوان از شخصيت هاي علمي ، فرهنگي مانند مير غلام محمد غبار، برات علي تاج ، سرور جويا، فتح محمد خان میرزاد- عبدلاحي عزيز ، مير محمد صديق فرهنگ ، علي محمدخروش ، علي احمد نعيمي ، عبدالقيوم رسول و  دكتور محمد فاروق اعتمادي نام برد.  3  ـ  حزب خلق جريدهء نداي خلق را نشر مينمود.  که روشنفكران داراي افكار چپ سياسي را تشكيل ميدادند. از شخصيت هاي برجسته اين حزب دكتورعبدالرحمن محمودي ، محمد نعيم شايان ، دكتور نصرالله يوسفي ، محمد عظيم محمودي ومحمد امان محمودي عبدالحميد مبارز بودند.این سه حزب سیاسی عمر كوتاهي داشت ودر سال 1952 سركوب گرديده عده يي از رهبران آن زنداني شدند.  اما در دهه  اخیر سلطنت ظاهرشاه در سال -1964 ـ م به مطالبات سياسي روشنفكران تاحدودی جواب مثبت داده شد.  حقوق و آزادي افراد در قانون اساسي  تسجيل گرديد وبا استفاده از آن جنبش نوين روشنفكری  در يك طيف وسيع از چپ افراطي تا راست افراطي به سرعت در صحنه سياسي عرض وجود كردند.  و در وجود ده ها سازمان سیاسی به فعاليت آغاز نمودند.

 حزب دموكراتيك خلق افغانستان از اول جنوري سال 1965- م  تحت رهبري نورمحمد تره كي ، ببرك كارمل ، صالح محمد زيري، سلطان علي كشمند ، محمد طاهر بدخشي، شهرالله شهپر، دستگير پنجشيري ، شـاه ولي ، كريم ميثاق ، ظاهر افق و نور احمد نور به فعاليت آغاز نمود و مرامنانه آن به تاريخ 11 اپريل 1966 در شماره هاي اول و دوم جريده خلق به نشر رسید. در مرامنامه مذكور ، ايجاد « حكومت ملي ــ دموكراتيك » مطرح گرديد.  در عرصهء اقتصادی  انتخاب « راه رشد غير سرمايه داري » براي افغانستان لازمي گفته شد.  . سال 1978 حزب دموكراتيك خلق افغانستان از طريق كودتاي نظامي قدرت را به دست گرفت.   علاوه بر آن حزب افغان سوسيال دموكرات مشهور به افغان ملت تحت رهبري غلام محمد فرهاد، حزب دموكراتيك مترقي مشهور به مساوات تحت رهبري محمد هاشم ميوندوال وحزب وحدت ملي مشهور به زرنگار تحت رهبري استاد خلیل الله خليلي –جریان دموکراتیک نوین طرفدارچین که به شعلهء ها مشهوربود  وبرخي از گروه هاي ديگر سياسي نيز تآسيس گرديدند.

مولوی عطاءالله فیضانی و سید اسمعیل بلخی در سال 1950 –م در زمان صدارت شاه محمودخان  چهره های شاخص و برجسته  و ترویج کنندگان اندیشه های اسلامی در میان روحانیون و روشمنفکران جامعه  ومردم کشور بحساب میآمدند . طوریکه آقای استا اولسن دانشمند  دنمارکی مینویسد که :- مولوی عطاء الله فیضانی  و سید اسمعیل بلخی  اولین شخصیت  مبارز اسلامی و انتقال دهند ه گان نظریات اندیشه های اسلامی در میان روشنفکران جامعه افغانستان بودند که ایندو مبارز و فعال  سیاسی اسلامی بعدآ به راه های جداگانه رفتند.در جناح راست افراطي ايديولوژي اخواني از مصر توسط مولوي نيازي به افغانستان وارد شد و جمعيت اسلامي افغانستان در سال 1964 تحت رهبري مولوي نيازي ، مولوي عطا الله فیضانی - برهان الدين رباني، مولوي يونس خالص،  رسول سياف ، مولوی  منهاج الدين كهيخ،  مولوی توانا،رهبری و پا به عرصه وجود گذاشت. اخواني هاي افغانستان مانند  دیگر برادران  مسلمان خويش در كشورهاي عربي دين مبين اسلام را به سياست كشانيده  و آنرا به ايديولوژي مبدل كردند. افكار اعضاي جميعت اسلامي افغانستان در جرايد كهيخ ، نداي حق و خيبر انعكاس  مي يافت.  برنامه انكشاف اقتصادي ــ اجتماعي  و فرهنگي  از جانب جمعيت اسلامي طرح نگرديده است. تمام برنامهء اين سازمان نظامي – سياسي در جهاد عليه كفار ويا تنظيم ها ي جهادي رقيب خلاصه ميشد.  مقررات تنظيمي جمعيت اسلامي شبیه قواعد داخلي توتاليتاري بوده و اما از نگاه دسپلين سازماني مبتني بر ايديولوژي اسلامي است. اصل جهاد و اطاعت از اولي الامر سنگ تهدابي بناي زندگي تشكيلاتي جمعيت اسلامي افغانستان را تشكيل ميدهد.   درین زمان  گلبدین حکمتیار که در دانشکده انجینری کابل درس میخواند  سازمانی بنام سازمان جوانان مسلمان  افغانستان را ایجاد نمود  که بعد از کشته شدن  مولوی نیازی و  در اثر پیگرد حکومت وقت فعالین اسلامی مجبور به مهاجرت در پاکستان گردیدند .  حکمتیار در آنجا جوانان مسلمان  را بنام حزب اسلامی نامگذاری کرد . بدین ترتیب  از میان یک سازمان اخوانی های افغانستان هفت تنظیم اسلامی بنام های ذیل تاسیس و عرض وجود نمودند. حزب اسلامی  حکمتیار- حزب اسلامی یونس خالص – جمعیت اسلامی – اتحاداسلامی سیاف – محازملی سید احمد گیلانی . نجات ملی مجددی – حرکت انقلاب اسلامی  مولوی نبی  و بعدآ بنام احزاب هفتگانه شهرت یافتند .در سالهاي 1992 ــ 1996 با استقرار دولت مجاهدین  برهبری آقای ربانی  درافغنستان از نگاه ذهني افغانستان  به چند قرن به عقب كشانيده شد ودر اثر مداخلهء كشورهاي خارجي ميدان شديد ترين جنگ هاي  میان تنظیمی بر مبناي برتری خواهی تنظيمي ، قومي ، قبيلوي، مليتي ، زباني ، مذهبي و منطقوي بخاطر كسب ويا حفظ قدرت  تک حزبی و تک قومی گرديد.  در چنين شرايطي از روشنگري و فعاليت هاي آزاد سياسي ويا فرهنگي نميتوانست سخني در ميان باشد.  در زمان زمامداري طالبان ( 1996 – نوامبر 2001 )  نیزتلاش صورت گرفت تا افغانستان هنوز هم  بیشتر به عقب كشانيده شود در مضمون قضيه هيچ اختلافي ميان دوران زمامداري طالبان وحكومت غير مركزي وادارات محلي ـ قوماندان نشيني آقای ربانی وجود نداشت. يگانه تفاوت در اين بود كه طالبان با  اشغال  کابل توانستند با خاطر آسوده ، مراکز تربیتی  دهشت  افگنی که از آغاز سالهاي 1980 در مناطق سرحدي افغانستان به خاطر همكاري مالي و نظامي براي بعضی از تنظيم هاي جهادي ، با برخورداري از پشتباني ايالات متحده امريكا ، كشور هاي عربي و پاكستان ،ساخته  شده بودند و آن مراکز برای تروريستان القاعده  وطالبان به ميراث رسيدند.  برنامه اساسي  بعضی ازتنظيم هاي افراطی   اسلامی و طالبان ـ استقرار نظام توتاليتاري برمبنا ي ايديولوژي اسلامي بوده است. و ايديولوژي اسلامي از پاكستان ، وعده يي از كشورهاي عربي به افغانستان وارد واز تاريخ 28 اپريل 1992 ، در اين كشور به ايديولوژي دولتي مبدل ساختند . خلاصه اينكه در سه دههء اخير زمامداران افغانستان سازماندهنده گان نظام هاي توتاليتاري بر مبناي ايديولوژي هاي دولتي ناسيوناليستي ،ماركسيستي ، دموكراتيك ملي واسلامي بودند وروشنفكران دگر انديش هيچ امكان تبارز در جامعه ويا فعاليت در عرصه سياسي را نداشتند.  مطبوعات وبقيه رسانه هاي گروهي وهمچنان تعليمات و تحصيلات كاملآ ايديولوژيك گرديدند. روشنفکران مذهبی جناح راست افراطی سازمانها، تنظیم ها وجنبش طالبی بنیادگرایی نظامی و سیاسی را به کمک بیگانگان بر پایه ایدیولوﮊی اسلامی در عرصه سیاسی افغانستان بوجود آوردند.   اگر چپی های مارکسیستی در به پیش راندن تحولات کشور برخورد عجولانه عمل میکردند وبخاطر عد م درک واقعیت ها وو ﻳﮋه گی های جامعه افغانی نتایجی معکوسی بدست آوردند. برعکس بنیادگرایان در به عقب کشیدن کشور به دوران قرون وسطایی، دردو دهه اخیر،آسیب بزرگی به پیکر اقتصادی – اجتماعی وفرهنگی افغانستان وارد نمودند. افراطی گری وبنیادگرایی  بخشی از روشنفکران فعال درعرصه سیاسی را در بر میگیرند وتا هنوز تروریزم و بنیاد گرایی صلح وثبات را درافغانستان – منطقه و جهان تهدید میکنند.

 احزاب اسلامی مردم هزاره وشیعه نسبت بدیگر احزاب و تنظیم های  اسلامی مشکلات و موانع  بیشتر از طرف دولت های وقت  درپیش رو داشتند چون دولتها با  مردم  هزاره وشیعه ازروی تبعیض و تعصب برخورد داشت بناء برای فعا لین سیاسی اسلامی این مردم فعالیت سیاسی خیلیها دشوار و خطر آفرین پنداشته میشد  زیرا  با مردم هزاره و شیعه در آن زمان بحیث شهروندان درجه اخیر پیش آمد میگردید علامه بلخی سال 1327 ش. وارد شهرکابل شد. با آمدن وی  به کابل،بلاغت   و حلاوت کلام او مردم  شهر را گرویده خود ساخته بود. علامه سید اسمعیل بلخی  و طرفدارانش در دهه چهل میلادی  در ترویج افکار اسلامی از طریق تکیه خانه ها وملاقات های خصوصی مبادرت می ورزیدند. در سال 1329- شمسی حزب سری  بنام اتحاد توسط  علامه سید اسمعیل بلخی تاسیس گردید- ایشان  یکی از مبارزین ضد تبعیض و استبدادو رهبر حزب سری اتحاد ویکی از سخن وران بر جسته زمانش بود و قبل از آن که برای سرنگونی حکومت وقت اقدام کنند پلان افشاء گردید علامه بلخی و طرفدارانش دستگیر شدند وبرای مدت - 15سال در زندان باقی ماندند. مقر اصلی کمیته  مرکزی «حزب اتحاد» در چنداول بود و پس از قیام 1329 از مجموع کادرها و اعضای بلندپایه ی این حزب هفت نفر در امان ماندند. برخی مفقودالاثر و تنی چند با معیت علامه بلخی در نوروز 1330 ش. (دو روز بعد از قیام دستگیر و راهی زندان شدند. تا این که  ایشان در زمان صدارت محمد یوسف خان  سال (1343) ش. و به اصطلاح دوران دموکراسی از حبس آزادگردیدند. مناطق هزاره نشین افغانستان  در ادوار مختلف تاريخ ايام خونين – دردناک و دلخراش قتل عام ها و زمین سوخته را از سرگذشتانده است و  این  سرزمین ميراث های بزرگ باستاني و فرهنگي بشری را نيز با خود حمل مي نمايد  و بخصوص ولايت باميان در سال های جهاد و مقاومت مورد توجه احزاب اسلامي مردم هزارهء شیعه قرار گرفت.همزمان با تشکیل احزاب اسلامی  و فعالیت  گروه اخوانیها همچنان  شخصیت های اسلامی  و تحصیلکردگان مردم هزارهء شیعه نیز سازمان های مخفی اسلامی را بنام  هیات حسینی افغانستان  - سازمان شباب الهزاره و سازمان نصر افغانستان  را در شهر کابل تاسیس نمودندکه این چهره های شاخص در آنها عضویت داشتند. عبدالعلی مزاری – صادقی ترکمنی – قربانعلی عرفانی – شفق بهسودی- محمد ناطقی- یوسف واعظی – محمد فیاض-  سید حکیمی غزنی- محمد کریم خلیلی- کاظیم جعفری ناطقی شفایی – واحدی و رضایی از غزنی  و دیگر شخصیتهاو فعالین سیاسی اسلامی جامعه هزاره .

 ولی بر علاوه آن در  اوایل سا ل 1358 شمسي بوسيله روحانيون- روشنفکران و  متنفدين  مردم هزاره شورای اتفاق اسلامي  افغانستان در ولسوالي ورس ولایت بامیان  تاسيس شد و بعد از چهار سال  بجای شورای اتفاق اسلامی ائیتلافی مشتمل بر سازمان نصر ،پاسداران جهاد اسلامي، بخشی از حرکت اسلامي تحت رهبری محمد فیاض ،نهضت اسلامي،جبهه متحد انقلاب اسلامي،نيروی اسلامي، وحزب  دعوت اسلامي ایجاد گردید که بنام ائیتلاف هشتگانه یاد میشد و با یکجا شدن حزب الله   بعدآ بنام ائیتلاف نوگانه  شهرت یافت وعمدتاً دفاتر  ومراکز آن ها درمناطق هزاره نشین و کشور های  ايران و پاکستان قرار داشتند و تا باالاخره بر اساس طرح هوشمندانه و مبتکرانه - کوشش و مساعی بی دریغانه  و  تلاش دلسوزانهء شهید استاد عبدالعلی  مزاری  در نيمه سال 1368 شمسي تنطیم های نوگانه  اسلامی اولين کنگره حزب وحدت اسلامي را در شهر باميان برگزار نمودند  و در اين کنگره ميثاق وحدت را امضاء ،اعضای رهبری و دبيرکل حزب  را انتخاب کردند و ازين تاريخ به بعد احزاب اسلامي مردم هزاره بنام حزب وحدت اسلامي افغانستان ياد گرديد.  این اقدام و دیدگاه شهید مزاری بحیث  یک ضرورت اجتناب ناپذیر اجتماعی و تاریخی برای نسل حقیقت جوی امروز ی مردم ما وبه معنای درک حقایق بخش مهمی از تحولات حساس تاریخ سیاسی معاصرکشور بودکه هوشمندی، دقت و آینده نگری  وپیش داوری حقایق و واقعیت های پیچیده ای جامعه افغانستانرا در آن زمان نشان میدهد.  وبعد از پيروزی مجاهدين دفتر مرکزی حزب از باميان به کابل انتقال يافت.و بعد از شهادت استاد مزاری در زمان حاکميت طالبان حزب وحدت مقاومت مسلحانه را در باميان –يکاولنگ - شهر مزارشريف و دره صوف برضد رژيم طالبان و اشغالگران به پيش ميبردند.

كودتاي نظامي 17 جولاي 1973 محمد داود  جنبش روشنفكري را در افغانستان دوباره متوقف گردانيد. رژيم جديد از نگاه شكل جمهوري واما محتواي توتاليتاري بود كه مشخصات عمدهء آن در قانون اساسي سال 1977 تبارز نمود. در سالهاي اول جمهوري پنجساله محمد داود (1973 ــ 1978 ) در برنامه هاي داخلي و سياست خارجي  دولت  آن تاثيرات انديشه هاي چپ متبارز بودند. جمعيت اسلامي افغانستان وحزب دموكرات نوین از جانب دولت تحت ضربه قرار گرفتند وعده از فعالين آنها مجبور به مهاجرت از كشور شدند. گروه هاي ديگر سياسي كه قبلآ هم از مواضع استواري برخوردار نبودند، ساحه تآثيرات آنها در جامعه محدود بود، نيز بسرعت از صحنه سياسي خارج گرديدند. این کودتا سرمشق بدي براي افسران اردوي افغانستان بود كه در نتيجه زمينه مساعدتري براي پخش انديشه هاي چپ وكار تشكيلاتي حزب دموكراتيك خلق افغانستان را در قواي مسلح مهيا ساخت وافسران جوان در هوا و هوس وانديشه اقدامات جدي تري افتادند.  محمد داود با تصويب قانون اساسي جديد، تاسيس حزب انقلاب ملي واعلام ناسيوناليزم افغاني به مثابه ايديولوژي دولتي ، تلاش نمود تا نيرويي را درمقابل حزب دموكراتيك خلق افغانستان به وجود آورد. ولی   اين همه اقدامات مانع سقوط رژيم وی  نگرديد .

در سه دههء اخیر تاریخ معاصر افغانستان تسلط چهار آیدیالوژی ـ ناسیونالیستی ، مارکسیستی ، ملی ـ دموکراتیک و اسلامی ، در کشور به مشاهده میرسد. اکثر روشنفکران فعال در عرصه سیاسی در سه دهه اخیر به ده ها حزب، سازمان ، گروه های سیاسی و نظامی تقسیم شده بودند. آنها متاسفانه با سرسختی و تعصب حیرت انگیزی با همدیگر در حال مبارزه و جدال خونین  قرار داشتند. این سازمان ها و گروه ها بر مبنای همان وابستگی های آیدیالوژیک ناسیونالستی ، مارکسستی ، ملی ـ دموکراتیک و اسلامی ـ ویا همان محدودیت های عقب ماندهء ذهنی ـ قومی ، قبیلوی ، ملی، لسانی، منطقوی و مذهبی که هر یک منافع سراسری کشور و مردم افغانستان را برمنافع محدود کلبه و کاشانه سازمانی خویش خلاصه می نمود و قادر به تعیین و تشخیص منافع مشترک ملی ووطنی نبودند. چنانچه در قانون اساسی فبروری سال 1977- م اساسات عمدهء«  آیدیالوژی « ناسیونالیزم افغانی » که محتوای اقتصادی آن « سوسیالیزم افغانی » و « راه رشد افغانی » بود بمثابه ایدیالوژی رسمی دولت اعلان گردید.مخالفت با ایدیالوژی های وارداتی در شرایط آنزمان افغانستان د

بعد از کودتای 27 اپریل 1978 و به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق افغانستان، آیدیالوژی مارکسیستی رهنمای عمل حکومت های نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین گردید و در سانه های گروهی همواره سخن از « مبارزه طبقاتی» و « انقلاب طبقه کارگر » برسر زبان هابود.   و بخاطر حل تضاد های اساسی میان « طبقات متخاصم دهاقین و فیودال ها» ریفورم ارضی روی دست گرفته شد.ریفورم های بیگانه در مطابقت با اساسات « انقلاب ملی دموکراتیک» و بخصوص شیوه های تحقق آن ، با مقاومت سرسخت مردم افغانستان مواجه شدند. ناگزیر در زمان زمامداری ببرک کارمل و اوائل حکومت داکتر نجیب الله عقب نشینی های جدی در طرح و تحقق برنامه های دولت صورت گرفت. طالبان بعد از غلبه برمجاهدین، امکان استفاده اعظمی از آیدیالوژی اسلامی را بخاطر دفاع از منافع گروهی خویش بدست آوردند. آیدیالوژی اسلامی به مثابه آیدیالوژی بیگانه در مخالفت با فرهنگ اسلامی و افغانی قرار داشت. فرهنگ اسلامی با آیدیالوژی اسلامی فرق ریشه یی داشته  که در ماهیت خویش با همدیگر درتضاد اند.فرهنگ اسلامی دارای مفهوم وسیع و همه جانبه ایست که ارزش های والای انسانی از قبیل صلح و سلم، برادری و برابری، رحم و شفقت، دوستی و همکاری، خ ، احترام به زنان و سالخوردگان ، فراگیری علم و دانش وغیره را در برمیگیرد. درحالیکه آیدیالوژی اسلامی به مفهوم انحصار دین اسلام از جانب یک گروه و مبدل کردن آن با سلاح مبارزه با غیر اندیشی و مخالفان سیاسی ووسیله رسیدن به قدرت دولتی می باشد. آیدیالوژی اسلامی در صورت حاکمیت سیاسی ـ یکی از اشکال تبارز نظام توتالیتاری در ادارهء دولتی و مشی تبلیغاتی است.. پس از پایان دوره جنگ سرد، در دههء اخیرو بخصوص بعد از حوادث تروریستی 11 سپتمبر 2001  در ایالات متحده امریکا و سقوط رژیم طالبان، پروسهء آیدیالوژی زدائی در میان روشنفکران افغان بصورت طبیعی و از پائین اوج گرفته است. اکثریت قاطع نسل دوم اعضای حزب وطن، و عده یی ازنسل دوم  تنظیم های جهادی از آیدیالوژی ها روگردانده، معتقد به ارزش های دموکراتیک و عام جامعه بشری شده اند. ­  مبارزه با  بنیاد گرائی و افراطی گری اسلامی و جلو گیری از تکرار حاکمیت القاعده و طالبانیزم.بنیاد گرائی مذهبی بخصوص که ساز مانهای چون القاعده و طالبان را با حمایت از بیرون در اختیار خود دارد نظام دموکراسی و ازادی های مصرح در قانون اساسی را هر لحظه میتواند در معرض خطر قرار دهد. بنابرآن ادامه مبارزه  علیه  بقایای القاعده و طالبان تا سرکوب نهائی باید ادامه یابد. تعمیق دموکراسی و حضور موثر جامعه مدنی, تاکید بر تطبیق بلاشرط قوانین جاری کشور را اساس و پایه نجات کشور از بحران و راه اعمار مجدد و ترقی  وطن مان تلقی میگردد. در افغانستان احزاب عمده همان احزابي اند كه سابقة جهادي ویا سابقه چپی  و دموکراتیک ملی وقومی داشته و از قدرت و نفوذ گذشته خويش در ساختن حزب جديد بهره گرفته اند و يا به طور با ا لفعل از نفوذ و تسلط خويش بر مراجع اجرايي حكومت سود مي‌برند. برنامه سياسي علمي و جهت‌دهنده كمترين اقبال را در ديدگاه‌ها و فعاليت‌هاي سياسي  این احزاب دارا مي‌باشد.  اگر از رهبری سياسي موثیر در جامعه کمی وکاستی احساس مي‌شود نشانه آن است كه احزاب سياسي موجود نتوانسته اند به نياز سياسي جامعه پاسخ مناسب ارائه كنند. اگر قرار باشد حزب و تشكيلات جديد تجربه تازه و مؤثري را براي جامعه تقديم كند، در قدم نخست بايد از دشواري‌ها و خلاهاي احزاب سياسي قبلی آگاهي داشته و براي رفع اين دشواري‌ها و خلاها راه‌حل علمي و عملي خويش را مطرح سازد. به نظر مي‌رسد اولين نكته‌اي كه احزاب موجود را به محروميت از هرگونه ابتكار سياسي كشانده، فقدان پيام روشن و جهت‌دهنده فكري و اعتقادي است. سياست فن عمل كردن را نشان مي‌دهد و عمل كردن به طور طبيعي معطوف به تفكر است. وقتي حزبي در تفكر خويش دچار بن‌بست باشد، روشن است كه در عمل خويش از بن‌بست بيرون شده نمي‌تواند. اعضاي حزب بايد بدانند كه چرا به همديگر پيوند يافته اند و چه كاري در برابر آنان قرار دارد كه بايد با اتكا به نيروي جمعي خويش به انجام آن مبادرت كنند. پيام و برنامه  در فعاليت‌هاي سياسي احزاب نقش پيوند دهنده را بازي مي‌كند. در جوامع عقبمانده و استبدادزده، فعاليت سياسي در بدو امر به فداكاري و تحمل مشقت‌هاي فراوان نياز دارد. در فقدان پيام روشن و جهت‌دهنده فكري و اعتقادي هيچ عاملي نمي‌تواند اعضاي يك حزب را به فداكاري و ايثار و تحمل مشقت‌ها ترغيب نمايد. در افغانستان از هر چيز نماد و سمبولي داريم كه تا مرحله رسيدن به پختگي و اثربخشي بايد راه زيادي را طي كند. در اينجا تجارب احزاب و مبارزات سياسي گذشته تنها مي‌توانند عبرت‌ها و تجارب را كامل‌تر كنند نه اينكه راه عمل نيز پيش روي ما قرار دهند قانون اساسي كشور نيز فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي را نسبی ضمانت و رقابت غرض دسترسي به رهبري نظام سياسي را حق مسلم مردم عنوان كرده است. در يكي دو سال پس از تصويب قانون اساسي، بيش از نودو چهار حزب سياسي در چوكات وزارت عدليه ثبت و راجستر گرديدند. نكتة مشترك در فعاليت‌هاي احزاب سياسي موجود محروميت محسوس و آشكار آنان از پايگاه و حمايت اجتماعي است. اگر با كثرت احزاب سياسي انسجام بيشتر در روابط افراد جامعه به ميان آيد، با داشتن بيش از نود حزب سياسي قاعدتاً بايد شاهد جنب و جوش سياسي هيجان‌انگيزي در سطوح مختلف جامعه مي‌بوديم، حالانكه شواهد موجود نشان مي‌دهد كه احزاب اكثراً در اسم خود خلاصه شده و كمتر نشانه‌اي از حضور فعال آنان درمیان  جامعه ملاحظه مي‌گردد. ودیوارایدیولوژی که عمده ترین وسخت ترین مانع برای تفاهم ،همدیگرفهمی وپذیرش یکدیگراست و باید به جای آن فضای بازمنطقی وانسانی برای گفتگو وکارمیان دویاچند انسان یاگروه قبلاًمتضاد بوجودآید .این وضعیت مانند یک قطره آب سردیست که باخود ، انجام تفاهم وارزش دهی به پلورالیزم سیاسی را  تقویت کرده وبه آنها سیمای جدید می بخشد . ازآنجاکه زندان هیچ ایدیولوژی برتر، شرینترومقدم ترازخودانسان به مثابه ارزش برترحیات انسانی نیست ،بایدحصارهای تنگ ایدیولوژی ها را شکست و آنرا شکل جدید بخشید. دوران حاضر دوران آب سازی ایدیولوژی هاست ،مادرافغانستان بخواهیم یا نخواهیم حرارت بازار گرم پیدایی ونفوذ افکارگوناگون فلسفی ونقد فلسفی وموج گسترده گرایش به پلورالیزم وجهانی شدن درابعا د مختلف ایدیولوژی را ذوب خواهد ساخت وشکل نوین خواهد بخشید .

منابع

-   کتاب  اسلا م و سیاست در افغانستان نویسنده :- دانشمند  دنمارکی آقای استا اولسن – سال  نشر 1999 – میلادی .

- کتاب هزاره های افغانستان نویسنده :- سید عسکر موسوی – ترجمه اسدالله شفایی.

- سایت  سرنوشت کابينه جديد پاداش اهانت بر مصا ئيب مردم داغديده و مقاوم باميان نویسنده حاجی مجاهد بامیانی.

- سایت  آریایی جنبش هاي روشنفكري قرن بيستم افغانستان نوشتهء : داکتر کبیر رنجبر.

-  سایت  آریانا نت  ضرورت تشکیل احزاب سیاسی سراسری در کشور نوشتهء : - صاحب این قلم.

- - ماه   –مارچ – سال – 2008 –میلادی.


March 2nd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات